وحیده ماهانی

وحیده ماهانی

بدرقه

• 7.45صبح، با صدای پیامکی که یاسر برای اعلام رسیدنش ارسال کرده‌است بیدار می‌شوم. روز موعد رسید،چند ساعت دیگر با صدای سوت قطار مشهد-کرمان بر

ادامه مطلب »

بازگشت به نوشتن

به نهمین روز از سال 1403 رسیده‌ایم، و من برای نخستین بار به سراغ دفترچه‌ی یادداشتم آمده‌ام تا به واژه‌های چرخان در سرم اجازه خروج

ادامه مطلب »

زندگی در‌‌هم و بر‌هم

– دیروز به‌طور عجیبی چیزی ننوشتم. به شدت درگیر چسباندن برچسب‌های پذیرایی و بشور و بساب و… بودم. البته خودم که معتقدم اگر می‌خواستم، می‌توانستم

ادامه مطلب »

بازگشت به زندگی

– ساعت5.30، با صدای آلارم گوشی بیدار می‌شوم. می‌خواهم کمی‌دیگر بخوابم؛ ولی تعهدم به نوشتن صفحات‌صبحگاهی من را از رختخواب جدا می‌کند. از دیروز با

ادامه مطلب »

خودآزاری فکری

– چند‌ روزی‌ست تمام برنامه‌هام قاطی شده‌است. زندگی‌ام درون یک هزارتو مخوف گرفتار شده‌است و هر‌چه تلاش می‌کنم نمی‌توانم خودم را نجات دهم. گاهی با‌خودم

ادامه مطلب »

مامان به من اعتماد کن

– هنوز چشمانم میان خواب و بیداری گرفتار است، پنجره را می‌گشایم. شهر لباس عروس سفیدی از جنس برف به تن کرده‌است و برف سرمایش

ادامه مطلب »
زبان‌شناسی و واژگان

برف

اولین چیزی که با دیدن یا شنیدن کلمه‌ی برف به ذهن ما می‌آید، یکی از ریزش‌های آسمانی و سفیدی مطلق است. ولی آیا از همان

ادامه مطلب »

تصیمی برای زندگی

– مثل تمام روز‌های اخیر خواب ماندم و حتی فرصت نوشتن صفحات‌صبحگاهی را پیدا نکردم. حس خیلی بدی دارم احساس می‌کنم از ماتریکس خارج شده‌ام

ادامه مطلب »