وحیده ماهانی

وحیده ماهانی

جنگ

گمان کرد صدای رعد و برق است، در انتظار باران بود؛ ولی به جایش آدم بارید. دخترک، موشک را دید. گمان کرد ستاره‌ی دنباله‌دار است؛

ادامه مطلب »

از بهارستان تا مرگستان

در بهارستان، همه‌چیز رنگ آرامش داشت. مردم شب‌ها در خوابستان آسوده می‌خفتند و صبح‌ها با لبخندی از شادیستان چشم باز می‌کردند. هر روز، مقصدی تازه

ادامه مطلب »

تمرین گفت‌وگونویسی

_علی باورت می‌شه من دیشب با ماشین بابا رانندگی کردم؟ _چرا خالی می‌بندی آرمین؟ امکان نداره بابات اجازه داده‌باشه! _چرا باید خالی ببندم؟ _چون تو

ادامه مطلب »

در تب و تاب خاطرات

روزهایی هست که وقتی دخترم مریض می‌شود، باید میخکوب کنار تختش بنشینم. اجازه نمی‌دهد از کنارش بلند شوم یا کاری انجام دهم. امروز هم از

ادامه مطلب »

رهایی

برخی فکر می‌کنند چنگ زدن به چیزها آن‌ها را قوی می‌کند، اما گاهی رها کردن قوی‌تر است. (هرمان هسه) دیشب بالاخره دکمه‌ی حذف اینستاگرام را

ادامه مطلب »

آزادنویسی با کاغذ و قلم

مدت‌ها بود جز نوشتن صفحات صبحگاهی _ که همیشه با قلم و کاغذ انجام می‌دهم _ باقی نوشته‌هایم، حتی یادداشت‌برداری از کتاب‌ها، با موبایل یا

ادامه مطلب »