داستان کوتاه صدای سوت قطار| عادل ابوشنب
داستان «صدای سوت قطار» روایت مردی است که در ایستگاه کوچکی در انتظار قطار نشسته و سالها از زندگی و تغییر فاصله گرفته است. او
داستان «صدای سوت قطار» روایت مردی است که در ایستگاه کوچکی در انتظار قطار نشسته و سالها از زندگی و تغییر فاصله گرفته است. او
داستان «زنان آسیبپذیر» تصویری از زنانی را به نمایش میگذارد که جای خالی عشق در زندگیشان به زخمی تبدیل میشود که تا عمق جانشان را
داستان دربارهی زنی است که دختر خردسالش را از دست داده و در میان درد و آشفتگیهای ذهنیاش، تلاش میکند با واقعیت روبهرو شود. روایت
داستان در مورد طلبهای جوان است که در پی فراگیری مغنی برای معمّم شدن است و چون شیوهی سنتی حوزه با تغییر کتابها تغییر کردهاست،
داستان دربارهی زنی خودخواه و لجباز است که خودش را قربانی ازدواج اجباری میداند. او از شوهرش متنفر نیست، اما در برابر زندگیای که تصور
پسر بچهای با غم از دست دادن پدرش روبهرو شده و نمیداند چگونه باید با این فقدان کنار بیاید. درحالیکه در اندوه فرو رفته، از
راوی، یک کهنهسرباز جنگ است که مرگهای زیادی را دیده و دیگر چیزی نمیتواند او را شوکه کند. اما وقتی شاهد قتل یک زن معمولی
سید بهتازگی به نیویورک آمده، جایی را بلد نیست و انگلیسی هم نمیداند. او با دوستش رحمت که سالهاست در نیویورک زندگی میکند، قرار ملاقات
یک شب تاریک، قصری متروک، مردی که ناخواسته در اتاقی پر از تابلوهای قدیمی سرگردان شده و تابلویی که زنده به نظر میرسد… راوی، مردی