پاره‌نویسی

پاره‌نویسی

گاهی فقط نفس بکش…

لازم نیست همیشه در حال دویدن باشی، لازم نیست همه چیز را همین حالا حل کنی. بعضی روزها فقط باید بایستی، یک نفس عمیق بکشی

ادامه مطلب »

ترس از تغییر

اعصابم خرد است. با نزدیک شدن به ماه رمضان، انگار زمان را به قتل رسانده‌ام. ترس از هدر رفتن لحظه‌ها، تنبلی، به‌هم‌ریختگی برنامه‌ها و روتین‌هایم،

ادامه مطلب »

آهسته‌ترین اشک

داستان «آهسته‌ترین اشک» را می‌خوانم. جمله‌هایش برایم آشنا هستند. انگار از دل همین روزهایم بیرون آمده‌اند. «تمام شده بود. این یک هفته، این هفت روز،

ادامه مطلب »

گاهی باید کوتاه آمد

چند روز است که هیچ یادداشتی ننوشته‌ام. چرا؟ نمی‌دانم. شاید چون تمام توجه‌ام معطوف تحلیل داستان‌ها شده و آن‌قدر درگیر آن‌ها بودم که یادم رفته

ادامه مطلب »

فوبیا

فوبیا چیست؟ فوبیا ترس است، ترس از چیزی که شاید از نظر دیگران اصلا ترس نداشته‌باشد و ترست از نظر آن‌ها خنده‌دار باشد. تو می‌ترسی،

ادامه مطلب »

نان من کجاست؟

من زودتر رسیده‌بودم؛ ولی زن مانتو خاکستری با روسری گل‌منگولی که موهای سفیدش از زیر آن بیرون ریخته‌بود، زودتر کارتش را به پسر جوان نانوایی

ادامه مطلب »