اسارت در بند عادت‌ها

امروز داستان «تکنی کالرجو» اثر «هانیبال الخاص»* را خواندم، داستانی در مورد اسارت آدم‌ها در بند عادت‌ها و روزمرگی‌هاشان._جو و عمر دو کارگر کارخانه هستند که رابطه‌ی صمیمی با‌ هم دارند. یک‌روز عمر برای شوخی با جو قسمت مورد علاقه‌ی جو را از روزنامه جدا می‌کند و این‌گونه باعث تغییر در عادت‌های جو می‌شود. با حذف هر کدام از روزمرگی‌های جو، او بیش‌تر بهم می‌ریزد تا جایی که حتی فکر می‌کند همسرش قصد جان او را کرده‌است. ولی با گذشت زمان و حذف عادت‌های تکراری، جو کاملا تغییر می‌کند و تبدیل به آدمی می‌شود که کیلومترها با جوی سابق فاصله دارد._
داستان با تمام سادگیش ذهنم را شدیدا به خود درگیر کرد، ساعت‌ها به این موضوع فکر می‌کردم که عادت‌های ما، فارغ از خوب یا بد بودنشان تا چه حد می‌توانند در رسیدن ما به موفقیت یا متوقف شدن و درجا زدن ما در زندگی موثر باشند. حتی گاهی ما چنان حتی در عادت‌های به ظاهر خوب و مثبت ذوب می‌شویم که ممکن است بسیاری از لحظات و موقعیت‌های خاص و ناب زندگی‌مان را از دست بدهیم.
خودم به شخصه عادت‌های که بسیاری دارم که به نظرم عادت‌های خوبی هستند و حتی بعضا از آن‌ها لذت می‌برم؛ ولی وقتی کلاه‌ام را قاضی می‌کنم، می‌بینم همین عادت‌های در ظاهر مثبت و خیلی خوب، در حال نابودی من و زندگیم هستند.
اوریانا فالاچی می‌گوید: «عادت ، ناجوانمردانه ترین بیماری است !زیرا هر بداقبالی را به ما می قبولاند ، هر دردی را و هر مرگی را… در اثر عادت، در کنار افرادِ نفرت انگیز زندگی می کنیم، به تحمل زنجیرها رضا می دهیم، بی عدالتی ها و رنج ها را تحمل می کنیم !به درد، به تنهایی و به همه چیز تسلیم می شویم. عادت، بی رحم ترین زهر زندگی ست زیرا آهسته وارد می شود، در سکوت کم کم رشد می کند و از بی خبری ما سیراب می شود. و وقتی کشف می کنیم که چطور مسمومِ آن شده ایم، می بینیم که هر ذرهٔ بدنمان با آن عجین شده است …می بینیم که هر حرکت ما تابع شرایط اوست و هیچ دارویی هم درمانش نمی کند !»

 

*هانیبال الخاص، نقاش، منتقد و مدرس هنری، مترجم و نویسنده آشوری‌تبار اهل ایران بود

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط