داستان کوتاه ابر پنبه‌ای سفید سرگردان

عنوان کتاب: بعد‌از ردیف درخت‌ها

نویسنده: زهره حکیمی

مترجم:

عنوان داستان: ابر پنبه‌ای سفید سرگردان

خلاصه‌ی داستان:

داستان در مورد زن جوانی به نام منیر است که توسط خواهرش روایت می‌شود. داستان به صورت تصمیم‌محور است. منیر شخصیت اصلی داستان بعد‌از کتک مفصلی که از شوهرش می‌خورد به خانه‌ی پدریش پناه می‌آورد، و تلاش می‌کند که خانواده‌اش را راضی کند تا پدر خانواده را قانع کنند که برای نجات جان دختر، طلاقش را بگیرد. ولی در خانواده و جامعه‌ای که داستان در آن روایت می‌شود پذیرش مرگ دختر زیر کتک‌های شوهر راحت‌تر از پذیرش ننگ طلاق است.

برایم جالب است حتی زن‌های خانواده که از جنس خود دختر هستند هم او را مقصر می‌دانند و معتقدند حتما دختر کاری کرده که سزاوار کتک بوده‌است.

در تمام طول داستان «خشونت علیه زنان» موج می‌زند و موضوع قالب داستان خشونت و ظلمی است که به زنان در دوران مختلف وارد شده‌است. درست است که در جامعه امروزی قبح طلاق ریخته‌است و زن‌ها در ظاهر آزادی بیش‌تری دارند؛ ولی همچنان بخش مظلوم جامعه هستند که باید برای کوچک‌ترین حقوق خودشان بجنگند.

داستان واقعا دردناک بود مخصوصا بخش آخر داستان که منیر تصمیم می‌گیرد بخاطر آبروی خانواده‌اش به جهنم خانه‌ی برگردد و به خواهرش توضیح می‌دهد که اگر این مدلی قرار بگیرم کمتر دردم می‌گیرد. واقعا دردناک بود.

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط