لرزه جنون

لرزه جنون

صدای زوزه سگ ولگرد، خودش را روی اعصاب نداشته‌اش ریخت. در میان ناله‌های دردناک همسرش تاریکی اتاق را بارها زیر پا گذاشت. اما پایانی نداشت؛ نه ناله‌ها، نه زوزه سگ و نه تاریکی.
جنون او را به تفنگ رساند. صدای گلوله تاریکی کوچه را شکافت، زوزه ای تا ابد خاموش شد.
زمین لرزید و کوچه با تمام خانه‌هایش در غبار، تاریکی و سرخی خون دفن شد.

به اشتراک بگذارید

2 پاسخ

  1. بعضی وقتا واقعا نمیدونم باید چی بگم و خوب ترجیح میدم هیچی نگم
    فقط اینکه خیلی خوب بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط