یادداشت روزانه

یادداشت روزانه

معنای زندگی

هوا بس ناجوانمردانه گرم است. یعنی جوری گرم است که کولر باد داغ را به وارد ساختمان می‌کند. البته سال‌های قبل هم در این زمان

ادامه مطلب »
یادداشت‌های من

اسارت در بند عادت‌ها

امروز داستان «تکنی کالرجو» اثر «هانیبال الخاص»* را خواندم، داستانی در مورد اسارت آدم‌ها در بند عادت‌ها و روزمرگی‌هاشان._جو و عمر دو کارگر کارخانه هستند

ادامه مطلب »

جنگل زمان

• دیشب برای کنترل نفس سرکشم و رهایی از موبایل مجبور به نصب «سم‌زدایی دیجیتال» شدم تا با قفل شدن موبایلم بتوانم خودم را شر

ادامه مطلب »

تخریب

دیشب چنان گرفتار اهریمن اینستاگرام شدم که باوجود خسستگی مفرط تا ساعت 12 شب با چشمانی وق زده به صفحه موبایلم خیره ماندم. حاصل این

ادامه مطلب »

قطار زندگی

• دلم گرفته است. این روز‌ها بیش‌تر از هر زمانی در زندگیم دلم می‌گیرد. 10روز از خبر گم شدن محمد‍‌حسین گذشته، ولی هنوز نتوانسته‌ایم نبودنش

ادامه مطلب »

کابوسی به‌نام جنگ

دیشب یک شب فوق‌العاده وحشتناک بود. البته حتی «وحشتناک» هم نمی‌تواند دیشب را توصیف کند. شبی که با ترس جنگ و بمباران گذشت، شبی که

ادامه مطلب »

تولد دخترم

از صبح هزار‌بار، آهنگ تولد رضا طاهر در خانه پخش شده‌، و دختر با آن چرخیده، پریده، ذوق کرده و جیغ کشیده است. تا تولدش

ادامه مطلب »

بازگشت به نوشتن

به نهمین روز از سال 1403 رسیده‌ایم، و من برای نخستین بار به سراغ دفترچه‌ی یادداشتم آمده‌ام تا به واژه‌های چرخان در سرم اجازه خروج

ادامه مطلب »

بازگشت به زندگی

– ساعت5.30، با صدای آلارم گوشی بیدار می‌شوم. می‌خواهم کمی‌دیگر بخوابم؛ ولی تعهدم به نوشتن صفحات‌صبحگاهی من را از رختخواب جدا می‌کند. از دیروز با

ادامه مطلب »