در تب و تاب خاطرات روزهایی هست که وقتی دخترم مریض میشود، باید میخکوب کنار تختش بنشینم. اجازه نمیدهد از کنارش بلند شوم یا کاری انجام دهم. امروز هم از ادامه مطلب » 20 اردیبهشت 1404 بدون دیدگاه
دده قدمخیر «گریستن ماهمنیر، مویهی مغان بود—سرودی که در بخارا، در سوگ سیاوش میخواندند.»* مادران و دختران ۲ (دده قدمخیر) با بسته شدن دفتر زندگی قدمخیر به ادامه مطلب » 4 فروردین 1404 بدون دیدگاه
واژهایی که صحنه میسازند هشت روز از سکونتم در «مادران و دختران2» میگذرد. چند روز اولی که از جلد اول گذر کرده و ساکن این جهان شده بودم، برایم ادامه مطلب » 11 اسفند 1403 بدون دیدگاه