سرگذشت تلخ
از صبح مدام دست به دست میشدم، از ماشینی به ماشین دیگر، انگار چیزی نبودم جز یک بار بیارزش. هنوز خورشید طلوع نکرده بود که
از صبح مدام دست به دست میشدم، از ماشینی به ماشین دیگر، انگار چیزی نبودم جز یک بار بیارزش. هنوز خورشید طلوع نکرده بود که
در مطب منتظر نوبت ویزیت هستم، مطب شلوغ است؛ اما من تنهام. یاسر و فاطمهخانم توی ماشین منتظرم هستند. چند وقتی است حالم خوش نیست
یکی از دغدغههای اکثر ما در زندگی نداشتن وقت کافی برای انجام کارهای مورد علاقهمان است. جولیا کامرون میگوید: این افسانه که ما برای خلق
عنوان کتاب: گربهها و آدمها نویسنده: داوود قنبری عنوان داستان: گربهها و آدمها خلاصهی داستان: گربهها و آدم ماجرای ملاقات راوی( مشخص نیست زن یا
عنوان داستان : ابر بارانش گرفتهاست نویسنده: شمیم بهار خلاصهی داستان: داستان ابر بارانش گرفته است به گفتهی استاد کلانتری از مهمترین داستانهای دههی ۴۰است
پنجشنبه حولوحوش ساعت ۱۲ظهر بود که مهمانناخواندهای به نام «سرگیجه» روی سرم آوار شد. حضورش چنان سهمگین و ناگهانی بود که ترس را با تکتک
«سحر خیز باش تا کامروا گردی» بدونشک همهی ما در طول عمرمان حداقل یکبار ضربالمثل «سحر خیز باش تا کامروا گردی» و فواید را شنیدهایم
عنوان کتاب: نارنج و ترنج نویسنده: فرشته مولوی عنوان داستان: نارنج و ترنج خلاصهی داستان: راوی داستان، دختری نابیناست که بعداز از دست دادن بینایی
همیشه موشها نیستند که به غذای ما آدمها ناخنک میزنند؛ گاهی هم ما آدمها هستیم که به غذای آنها ناخنک میزنیم. دقیقا مثل ما که
عنوان کتاب: باغ اناری نویسنده: محمد شریفی عنوان داستان: عاشقانه خلاصهی داستان: داستان در مورد زنی به نام ننهقمر است که دربهدر دنبال دختر «سکینو»