آخرین نوشتهها
داستان کوتاه شخصیتهای وودی آلنی
عنوان کتاب: چمدان دلتنگی نویسنده: کتایون سلطانی مترجم: … عنوان داستان: شخصیتهای وودی آلنی خلاصهی داستان: داستان روایت مشکلات مرسوم در خانوادههای ایرانی است که اکثر ما در خانوادههای خود شاهد آن بودهایم. روای داستان دختری 16ساله است که به زبان طنز ماجرای اسمگذاری خودش را در زمان جنینی تعریف
داستان کوتاه اینجا
عنوان کتاب: دیالوگ نویسنده: کریم میرزاده اهری مترجم: … عنوان داستان: اینجا خلاصهی داستان: دختر و پسری بعداز مدتها رابطهی مجازی، به این نتیجه میرسند که رابطهشان باید وارد فاز جدیدی شود. بنابراین در مکانی ناشناخته به نام «اینجا» با هم قرار میگذارند و در تمام طول داستان به دنبال
داستان کوتاه گذرنده
عنوان کتاب: چند داستان کوتاه همراه با تحلیل2 نویسنده: جمعی از نویسندگان مترجم: شادمان شکروی عنوان داستان: گذرنده نویسنده داستان: ری برادبری خلاصهی داستان: داستان در مورد مردی به نام« لئونارد مید» در سال 2053 است. زمانیکه تکنولوژی زندگی مردم را چنان دچار دگرگونی کردهاست و آنها غرق در دنیای
داستان کوتاه آینه
عنوان کتاب: در تبعید نویسنده: سیروس سیف مترجم:… عنوان داستان: آینه خلاصهی داستان: داستان آینه| سیروس سیف داستانی پراز درد و رنج و تنهایی است. زنی که با گذشت ده سال از مرگ همسرش هنوز مرگ او را باور نکردهاست و در خیال با زندگی میکند و با او حرف
داستان کوتاه تخته سنگ
عنوان کتاب: عطر فرانسوی نویسنده: حسین مرتضائیان آبکنار مترجم: … عنوان داستان: تخته سنگ خلاصهی داستان راوی یکی از هزاران مسافر جاده چالوس است با این تفاوت که شاید دقیقتر از دیگران باشد_احتمالا نویسنده بوده چون ما نویسندهها مدام در دل زندگی دنبال سوژهای برای نوشتن هستیم_ او در جاده
داستان کوتاه میز میز است
عنوان کتاب: چهره غمگین من نویسنده: جمعی از نویسندگان مترجم: تورج رهنما عنوان داستان: میز میز است نویسنده داستان: پتر بیکسل خلاصهی داستان: در داستان «میز،میز است» پیرمرد تنهایی را داریم که چنان در تنهایی خودش غرق و دچار روزمرگی شدهاست که به هر دری میزند تا خودش را از
داستان کوتاه آلتجرم
عنوان کتاب: وای دَدَم وای نویسنده: جمعی از نویسندگان مترجم: علی خزایی عنوان داستان: آلتجرم نویسندهی داستان: رولددال خلاصهی داستان: مری ملونی یک زن خانهدار، متعهد و وظیفهشناس که شش ماهه باردار است، تمام روز پنجشنبه را در انتظار همسرش بوده تا با برگشتن او طبق معمول هر پنجشنبه شام
عزیزه
پلههای سفید ساختمان شبیه مار خودشان را از طبقه چهارم به همکف رسانده، و در سفیدی سرامیک کف ناپدید شدند. زن میانسال سطل آب و شوینده و تی بهدست بالای پلهها ایستاده بود، و به این مار خوشخط و خال پیچیده در خود نگاه میکرد. صدایی از میان پلهها، شاید