با یک دست نمیشود چند هندوانه برداشت
امروز چکار کردم؟ یعنی روزم چگونه گذشت؟ از صبح که بیدار شدم حدود7.15 بود،صفحاتصبحگاهی نوشتم،شیرقهوه آماده کردم و با سمیرای داستان یلدا به زیرزمین خانهی
امروز چکار کردم؟ یعنی روزم چگونه گذشت؟ از صبح که بیدار شدم حدود7.15 بود،صفحاتصبحگاهی نوشتم،شیرقهوه آماده کردم و با سمیرای داستان یلدا به زیرزمین خانهی
• دیشب برای کنترل نفس سرکشم و رهایی از موبایل مجبور به نصب «سمزدایی دیجیتال» شدم تا با قفل شدن موبایلم بتوانم خودم را شر
دیشب چنان گرفتار اهریمن اینستاگرام شدم که باوجود خسستگی مفرط تا ساعت 12 شب با چشمانی وق زده به صفحه موبایلم خیره ماندم. حاصل این
عنوان کتاب: در سرزمینی دیگر نویسنده: شاپور بهیان مترجم:—- عنوان داستان: درگرگونی خلاصهی داستان: ماجرا در مورد یک زن و مردی درخودروی زانیا است و
• دلم گرفته است. این روزها بیشتر از هر زمانی در زندگیم دلم میگیرد. 10روز از خبر گم شدن محمدحسین گذشته، ولی هنوز نتوانستهایم نبودنش
دقیقا 8روز از آخرین باری که دست به قلم بردم و انگشتانم صفحهکلید لپتاپم را لمس کرد میگذرد. در این هشت روز اتفاقات تلخ و
فروردینی که همه در انتظار به پایان رسیدنش بودند، تمام شد؛ ولی نه به خوشی با یک کابوس. کابوسی که از چهارشنبه30فروردین ساعت9صبح با تماس
عنوان کتاب: تیر خلاص نویسنده: آمبروز بیرس مترجم: علیرضا طاهری عراقی عنوان داستان: یکی از دوقلوها خلاصهی داستان: داستان در مورد دو بردار دوقلو به
دیشب یک شب فوقالعاده وحشتناک بود. البته حتی «وحشتناک» هم نمیتواند دیشب را توصیف کند. شبی که با ترس جنگ و بمباران گذشت، شبی که
از صبح هزاربار، آهنگ تولد رضا طاهر در خانه پخش شده، و دختر با آن چرخیده، پریده، ذوق کرده و جیغ کشیده است. تا تولدش