یادداشت‌های من

یادداشت‌های من
یادداشت‌های من

زندگی را زندگی باید کرد

«زندگی را زندگی باید کرد» چه جمله‌ی عجیبی است. «زندگی را زندگی باید کرد». منظور از این جمله چیست؟ از دیروز که میان تراوشات مغزیم

ادامه مطلب »
یادداشت‌های من

اسارت در بند عادت‌ها

امروز داستان «تکنی کالرجو» اثر «هانیبال الخاص»* را خواندم، داستانی در مورد اسارت آدم‌ها در بند عادت‌ها و روزمرگی‌هاشان._جو و عمر دو کارگر کارخانه هستند

ادامه مطلب »
یادداشت‌های من

رقابت با خود

«من در رقابت با هیچکس جز خودم نمی باشم. هدف من مغلوب نمودن آخرین کاری است که انجام داده ام.» بیل گیتس انسان برای دستیابی

ادامه مطلب »
یادداشت‌های من

زمین، آسمان، باران…

هوا سرد است، از آن سرماهای خشک خالی که زمستان فقط دوست دارد با سرمایش، خودش را به رخ بکشد، و حاضر نیست کمی بقچه

ادامه مطلب »
یادداشت‌های من

هدیه روز مادر

دیروز روز عجیبی بود. برای اولین بار مادر بودن را تجربه کردم و با تمام وجودم طعم شیرین مادری را چشیدم. چند روزی دختر حسابی

ادامه مطلب »
یادداشت‌های من

قضاوت

صدای داد و فریاد بچه‌ها پیچیده در چادری از سرخی خورشید، لای درختان و وسایل بازی پارک می پیچید و با بی رحمی خودش را

ادامه مطلب »
یادداشت‌های من

وقت طلاست

«زمان از میان دست هایمان همچون ذرات ماسه سر می خورد و هرگز باز نمی گردد.» یادم نیست اولین بار این جمله را کجا خواندم

ادامه مطلب »