یادداشت‌های من

یادداشت‌های من

گندم برشته با طعم سم موش

همیشه موش‌ها نیستند که به غذای ما آدم‌ها ناخنک می‌زنند؛ گاهی هم ما آدم‌ها هستیم که به غذای آن‌ها ناخنک می‌زنیم. دقیقا مثل ما که

ادامه مطلب »
یادداشت‌های من

می‌نویسم چون…

امروز مطلبی با عنوان «چرا می‌نویسیم؟ دلیل نوشتن»، در سایت استاد‌کلانتری خواندم، که با جمله‌ی زیبای شاعر بزرگ «اکتایو پاز» آغاز شده‌بود: «می‌نویسیم چون چاره‌ای

ادامه مطلب »
یادداشت‌های من

قطار زندگی

«قطار زندگی» زندگی شبیه قطاری تندرو است که هیچ برگشتی در کارش نیست.تولد، ایستگاه آغاز سفر ما با این قطار است. در طول مسیر قطار

ادامه مطلب »
یادداشت‌های من

معضلی به‌نام اعتیاد

پیاده‌روی شبانه در پارک محل خانه برایم آزار دهنده است؛ البته دلیلش تاریک بودن فضای پارک یا حاکم نبودن سکوت و آرامش صبحگاهی پارک نیست.

ادامه مطلب »
یادداشت‌های من

جای خالی ادب

بعد از یک پیاده روی اساسی از آزمایشگاه به نانوایی محل رسیدم. دو مرد و یک زن در صف ایستاده بودند. من که رسیدم شاگرد

ادامه مطلب »
یادداشت‌های من

زندگی را زندگی باید کرد

«زندگی را زندگی باید کرد» چه جمله‌ی عجیبی است. «زندگی را زندگی باید کرد». منظور از این جمله چیست؟ از دیروز که میان تراوشات مغزیم

ادامه مطلب »
یادداشت‌های من

اسارت در بند عادت‌ها

امروز داستان «تکنی کالرجو» اثر «هانیبال الخاص»* را خواندم، داستانی در مورد اسارت آدم‌ها در بند عادت‌ها و روزمرگی‌هاشان._جو و عمر دو کارگر کارخانه هستند

ادامه مطلب »
یادداشت‌های من

رقابت با خود

«من در رقابت با هیچکس جز خودم نمی باشم. هدف من مغلوب نمودن آخرین کاری است که انجام داده ام.» بیل گیتس انسان برای دستیابی

ادامه مطلب »
یادداشت‌های من

زمین، آسمان، باران…

هوا سرد است، از آن سرماهای خشک خالی که زمستان فقط دوست دارد با سرمایش، خودش را به رخ بکشد، و حاضر نیست کمی بقچه

ادامه مطلب »