تمرین گفت‌وگونویسی

تمرین گفت‌وگونویسی

_علی باورت می‌شه من دیشب با ماشین بابا رانندگی کردم؟

_چرا خالی می‌بندی آرمین؟ امکان نداره بابات اجازه داده‌باشه!

_چرا باید خالی ببندم؟

_چون تو همیشه خالی می‌بندی!

_ نخیر، اصلا هم خالی نمی‌بندم، تازه دیشب با ماشین قرمزه رانندگی کردم، یک شب هم قراره با بقیه رانندگی کنم.

_ برو خالی‌بند! یعنی می‌خواهی بگی بابات چندتا ماشین داره؟

_برای چی باید خالی ببندم، باور کن بابای من ۵تا ماشین و دوتا موتور داره. تازه قراره اجازه بده هر شبی من با یکی از آن‌ها رانندگی کنم.

_آخ مردم از خنده، حتما همه رو هم تو اون آپارتمان یک فسقلی گذاشتین!

_نخیر! یک پارکینگ بزرگ داریم، ۱۰۰تا از اون ماشین‌ها هم توش جا می‌شه.

_واای آرمین خونه‌ی شما که اصلا پارکینگ نداره!

_ من کی گفتم توی خونه‌مون هست؟ گذاشتیم تو شهربازی سر خیابون.

_ چی؟ بابات ماشین‌هاش رو تو شهربازی پارک می‌کنه؟

_ اره دیگه. بابام دو روزه کار پیدا کرده. متصدی ماشین‌های شهربازی شده.

_ آررررررررمین

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط