داستان کوتاه آینه

عنوان کتاب: در تبعید

نویسنده: سیروس سیف

مترجم:

عنوان داستان: آینه

خلاصه‌ی داستان:

داستان آینه| سیروس سیف داستانی پر‌از درد و رنج و تنهایی است. زنی که با گذشت ده سال از مرگ همسرش هنوز مرگ او را باور نکرده‌است و در خیال با زندگی می‌کند و با او حرف می‌زند؛ حتی فرزندانش را هم مجاب کرده که پدرشان زنده‌است. در حقیقت او در این سوگ خودش را گم کرده‌است و شبیه مرده‌ای متحرک به بودن ادامه می‌دهد. تا یک روز در میان حرف‌هایش با شوهرش ، بحث به خدا می‌رسد، به این‌که خدا هست، خدا در خود بنده وجود دارد و می‌توان خدا را در خودش ببیند. پس تصمیم می‌گیرد برای دیدن خدا آینه بخرد، در حقیقت به زندگی برگردد.

داستانش جالب بود، مدت‌هاست که احساس می‌کنم خدا را گم کرده‌ام و درد من، درد دوری از خداست. خدایی که هست همراه من است ولی من او را در خودم گم کرده‌ام. باید او را پیدا کنم. شاید باید اول خودم را بیایم تا بعد بتوانم خدا را پیدا کنم.

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط