داستان کوتاه پنجره باز

عنوان کتاب: سرزمین کورها

نویسنده: اچ اچ مونرو

مترجم: رضا جولایی

عنوان داستان: پنجره باز

خلاصه‌ی داستان:

داستان در مورد دختری 15ساله به نام «وِرا» است به طرز ماهرانه‌ای دروغ می‌گوید. در واقع او متخصص سرهم کردن داستان‌های اغراق‌آمیز است.

مردی به نام فراتون ناتل که برای فرار از زندگی شهری و درمان بیماریش به خانه‌ی روستایی خانم سابلتون که عمه‌ی وِرا است می‌آید، وِرا زمانی‌که با آقای فراتون تنهاست داستان عجیبی در مورد شوهر‌عمه‌ و برادرش تعریف می‌کند که آن‌ها سه سال قبل برای شکار رفته‌اند و بر‌نگشته‌اند؛ ولی عمه‌اش معتقد است آن‌ها روزی از این پنجره باز خواهند گذشت. قبل از آمدن عمه، شوهر عمه و برادرش از شکار بر‌می‌گردند و طبق عادت از پنجره وارد می‌شوند. بیچاره آقای فرانتون که دروغ ماهرانه وِرا را باور کرده‌است با عجله فرار می‌کند. وِرا برای توجیه فرار آقای فراتون داستان عجیب دیگری برای عمه‌اش سرهم می‌کند.

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط