داستان کوتاه پزشک خانواده

عنوان کتاب:  جشن طلاق

نویسنده: علی مؤذنی

مترجم: …..

عنوان داستان: پزشک خانواده

خلاصه‌ی داستان:

داستان پزشک خانواده در مورد گفتگوی میان یک نویسنده که چند جلسه به عنوان استاد ادبیات سرکلاس فارسی عمومی دانشجویان رفته‌است با ندا همایی دانشجوی برتر رشته پزشکی است.

این داستان دیالوگ‌‌محور توسط استاد ادبیات روایت می‌شود.

در ابتدای داستان نوع دیالوگ‌ها و رفتارهای شخصیت‌ها به گونه‌ای بود که منتظر ایجاد یک رابطه‌ی عاشقانه بین آن‌ها و اتفاقات که بعداز شکل‌گیری رابطه رخ می‌دهد بودم؛ که این‌گونه نبود.

ندا همایی تحت‌تاثیر داستان«پنجره‌ی باز»  اثر «اچ اچ مونرو» و شخصیت اصلی داستان یعنی «وِرا» سه ماجرا در مورد اتفاقاتی برای اعضای خانواده‌اش رخ داده‌است _حال خراب پسر‌خاله‌اش بخاطر خوردن مشروب و کشیدن تریاک،مشروب خوردن دختر عموش و ترس پسر‌داییش از آمپول_ و نحوه‌ی برخورد او با آن‌ها تعریف کرد.هر سه ماجرا را به گونه‌ای تعریف کرد که نه تنها استاد بلکه هر آدم دیگری هم باور می‌کرد که او «سادیسم» دارد و از رنج کشیدن دیگران لذت می‌برد.

هرچند به نظر من این‌جوری نبود و او مانند«وِرا» در داستان پنجره‌ی باز فقط درغگوی قهاری بود.

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط