داستان کوتاه آلت‌جرم

عنوان کتاب: وای دَدَم وای

نویسنده: جمعی از نویسندگان

مترجم: علی خزایی

عنوان داستان: آلت‌جرم

نویسنده‌ی داستان: رولد‌دال

خلاصه‌ی داستان:

مری ملونی یک زن خانه‌دار، متعهد و وظیفه‌شناس که شش ماهه باردار است، تمام روز پنج‌شنبه را در انتظار همسرش بوده تا با برگشتن او طبق معمول هر پنج‌شنبه شام را بیرون بخورند. ولی وقتی شوهرش پتریک که پلیس است از سرکار بر‌می‌گردد، متفاوت از روزهای دیگر است و از مری می‌خواهد تا با یک‌دیگر حرف بزنند. ظاهرا صبحت در مورد طلاق و خیانت است چون از درون مری را می‌کشند. مری خیلی آرام و بدون قیل و قال به طبقه پایین می‌رود تا برای شام گوشت بیاورد. یک ران بره یخ‌زده. زمانی‌که به اتاق بر‌می‌گردد و همسرش را پشت پنجره مشغول کشیدن سیگار می‌بیند به سمت می‌رود و با «ران بره یخ‌زده» با تمام قوا به سر او می‌کوبد و باعث مرگش می‌شود.

در لحظه‌ی اول دچار ترس از اعدام و سرنوشت فرزندش می‌شود، پس در یک‌آن تغییر می‌کند و تصمیمی بزرگ می‌گیرد: صحنه‌سازی برای فرار از جرم.

گوشت را فر می‌گذارد، به مغازه می‌رود جوری وانمود می‌کند که همسرش ناخوش است و بعداز برگشتن به خانه با پلیس تماس می‌گیرد و می‌گوید که شوهرش به قتل رسیده‌است.

در پایان داستان پلیس‌ها در حالی‌که مشغول خوردن آلت جرم هستند به آلت جرمی فکر می‌کنند که احتمالا به آن‌ها بسیار نزدیک است.

مری دقیقا نمود این ضرب‌المثل است: «از آن نترس که های و هوی دارد از آن بترس که سر به تو دارد».

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط