داستان کوتاه کاری از تولستوی

عنوان کتاب: اتاق تاریک

نویسنده: تنسی ویلیامز

مترجم: ملیحه بهارلو

عنوان داستان: کاری از تولستوی

خلاصه‌ی داستان:

داستان در مورد عشق یک پسر یهودی با یک دختر غیریهودی است که از کودکی با هم بزرگ شدند و با وجود این‌که هیچ شباهت رفتاری و ظاهری با هم نداشتند، عاشق یک‌دیگر بودند.

فروشنده کتابفروشی خانوادگی پسر جوان، راوی داستان است و ماجرای عشق آن‌ها را تعریف می‌کند. هرچند لیلا(دختر قصه) هم در پایان، داستان را به صورت خلاصه‌ای تمییز بیان می‌کند.

جیکوب و لیلا که عاشق هم بودند با وجود مخالفت خانواده جیکوب بعداز مرگ پدر با هم ازدواج می‌کنند. جیکوب عاشق کتابفرشی است و به درآمد حاصل از آن قانع؛ ولی لیلا دنبال مادیات است و دلش می‌خواهد که پول بیش‌تری داشته باشد. زمانی‌که نمی‌تواند جیکوب را با خود همراه سازد تصمیم می‌گیرد با یک گروه موسیقی از آن‌جا برود. هنگام رفتن جیکوب که عاشقانه او را دوست داشت کلید مغازه را به او می‌دهد و می‌گوید مطمئن است او روزی باز می‌گردد.

با رفتن لیلا، زندگی جیکوب از شرایط عادی خارج و دچار جنون می‌شود. برای فرار از واقعیت به خواندن کتاب معتاد می‌شود و چنان در دنیای کتاب‌ها غرق می‌شود که وقتی لیلا بعداز 15 سال بر‌می‎گردد اصلا او را به یاد نمی‌آورد؛ حتی وقتی لیلا ماجرای عشقشان را تعریف می‌کند، جیکوب فکر می‌کند آن را در کتابی خوانده‌است.

دیدگاه من:

داستان از نوع برونگرا و کشش خوبی داشت. ماجرای آدم‌های معمولی با عشق غیر‌معمولی، عشقی که به دلیل تفاوت‌ها نتوانست پابرجا بماند. همان‌طور که خورشید و ماه نمی‌تواند با هم در آسمان حضور داشته باشند.

در پایان داستان زمانی‌که لیلا با جیکوب مواجهه شد، و لیلا داستان عشقشان را تعریف کرد، حس کردم جیکوب لیلا را شناخت ولی نخواست از دنیای خیالی خودش خارج و با واقعیت روبرو شود.

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط