داستان کوتاه این‌جا

عنوان کتاب: دیالوگ

نویسنده: کریم میرزاده اهری

مترجم:

عنوان داستان: این‌جا

خلاصه‌ی داستان:

دختر و پسری بعد‌از مدت‌ها رابطه‌ی مجازی، به این نتیجه می‌رسند که رابطه‌شان باید وارد فاز جدیدی شود. بنابراین در مکانی ناشناخته به نام «این‌جا» با هم قرار می‌گذارند و در تمام طول داستان به دنبال نشانه‌های بیهوده برای یافتن یکدیگر می‌گردند. و در انتهای داستان خسته و کوفته به خانه برمی‌گردند.

*داستان در ابتدا به نظرم زیادی بی‌سرو‌ته آمد، داستانی که جز فضاسازی‌ها و توصیفات عاالیش چیزی نداشت. ولی زمانی‌که در داستان بیش‌تر فرو رفتم، نظرم تغییر کرد.

به نظرم داستان، به خوبی رابطه‌ی میان اکثر ما انسان‌ها را روایت می‌کند. زن و مردهایی که با سختی و دردسرهای زیاد به هم می‌رسند و زمانی‌که زیر یک سقف می‌روند از هم دور می‌شوند.

«این‌جا» هم پاسخ رایجی است که وقتی جسمان در یک مکان است ولی روحمان نه در پاسخ به این سوال که کجایی؟ تحویل طرف مقابل می‌دهیم. شما را نمی‌دانم ولی من بارها و بارها این موضوع را تجربه کرده‌ام. «کجایی؟ این‌جا»

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط