داستان «تیغ» اثر ولادیمیر نابوکوف
گاهی برای انتقام، نیازی به خنجری در سینهی دشمن نیست. گاهی فقط چند کلمه کافی است تا روح یک نفر را نابود کند. این همان
گاهی برای انتقام، نیازی به خنجری در سینهی دشمن نیست. گاهی فقط چند کلمه کافی است تا روح یک نفر را نابود کند. این همان
عنوان داستان: عدد سه خوششانسی میآورد نویسنده: مارجری الینگهام این داستان پلیسی با جملۀ «رونالد تروبی داشت مقدمات سومین قتلش را فراهم میکرد» آغاز میشود.
برای بسیاری از ما پیش آمده که هنگام مطالعه یا نوشتن به معنای واژهای نیاز داشته باشیم. من هم بارها برای پیدا کردن معنای واژهها
از صبح مدام دست به دست میشدم، از ماشینی به ماشین دیگر، انگار چیزی نبودم جز یک بار بیارزش. هنوز خورشید طلوع نکرده بود که
من زودتر رسیدهبودم؛ ولی زن مانتو خاکستری با روسری گلمنگولی که موهای سفیدش از زیر آن بیرون ریختهبود، زودتر کارتش را به پسر جوان نانوایی
در مطب منتظر نوبت ویزیت هستم، مطب شلوغ است؛ اما من تنهام. یاسر و فاطمهخانم توی ماشین منتظرم هستند. چند وقتی است حالم خوش نیست
یکی از دغدغههای اکثر ما در زندگی نداشتن وقت کافی برای انجام کارهای مورد علاقهمان است. جولیا کامرون میگوید: این افسانه که ما برای خلق
جای زخم خوب میشود، جای حرف هرگز چند روزی است هرچه میان روزنوشتهایم سیاحت میکنم، مطلب دندانگیری برای انتشار در کانالم نمییابم. نوشته زیاد است؛
عنوان کتاب: گربهها و آدمها نویسنده: داوود قنبری عنوان داستان: گربهها و آدمها خلاصهی داستان: گربهها و آدم ماجرای ملاقات راوی( مشخص نیست زن یا
عنوان داستان : ابر بارانش گرفتهاست نویسنده: شمیم بهار خلاصهی داستان: داستان ابر بارانش گرفته است به گفتهی استاد کلانتری از مهمترین داستانهای دههی ۴۰است